زمان انتشار:
یکشنبه 29 شهریور 1394
نگاهي به نقش صوت در جهان درون
« و در ابتدا كلمه بود. و خداوند جهان را از كلمه آفريد و از صوتي ويژه خلق كرد. آوايي مقدس، كه آهنگ جهان بود وجهان، هم آهنگ با آهنگ كلمه بود و همه چيز موزون مينمود. و جز آواي كلمه چيزي به گوش نميرسيد. همه هستي و هست، با صوت كلمه به رقص آمد و هم آوا گشت و بيوقفه كلمه را ميخواند...». اصوات، جهان ما را در بر گرفتهاند و اين در حالي است كه اغلب ما نسبت به مفهوم آنها و تاثيري كه بر ابعاد باطني ما دارند بيتوجهيم. جهان ما، جهان اصوات است و لازم است اكنون كه در حال تجربه اين جهان و كيفيتهاي آن هستيم، مفهوم و معناي اصوات اين جهان را هر چه كاملتر شناخته و الگوهاي بنيادين آن را درك كنيم. البته چنين كاري براي انسان اين عصر، بسيار دشوارتر از روزگاران كهن است چرا كه از حدود سه قرن پيش با شروع انقلاب صنعتي، زمين، آرامش طبيعي خود را از دست داد و همه جا پر شد از همهمه و سروصداي در هم و آشفته ی ناشي از كار كرد ماشينها و دستگاههاي صنعتي. اين گونه بود كه ما از صداهاي طبيعي جهان به دور افتاديم و ذهن ما توجه به مفهوم نهفته در اصوات را در پس شلوغيها و آشفتگيها ناديده گرفت و به فراموشي سپرد. اكنون حتي زير درياها نيز پر از سر و صداست. اين در حالي است كه در روزگاران قديم، تنها صداهايي كه در زمين طنينانداز ميشد، اصوات برخاسته از دل طبيعت بودند، صداهايي كه در پس هر يك، معنا، مفهوم و انرژي خاصي نهفته بود. به همين دليل نيز تاثيرات باطني اصوات طبيعت از دوران كهن براي انسان، شناخته شده بود. به طور كلي بايد گفت كه آنچه عموماً در مورد اصوات ميشناسيم و تجربه ميكنيم، تنها بخش كوچكي است از اصواتي كه در جهان وجود دارد. امواج «فراصوت» و «فرو صوت» نمونههايي از اين اصواتاند. ما مستقيماً توانايي دريافت چنين اصواتي را نداريم ولي موجوداتي در زمين وجود دارند كه اين صداها را ميشنوند و از طريق آنها با همديگر و با محيط پيرامون خود ارتباط برقرار ميكند (نمونه آشنايي از اين موجودات، دلفينها و خفاشها هستند.) در واقع بايد گفت كه محيط طبيعي زمين مملو از چنين اصواتي است كه هر يك، نشانهها و مفاهيم خاصي را در دل دارد. به عنوان مثال، شواهد و مطالعات علمي چند سال اخير حاكي از آن است كه پديدههايي نظير شفقها قطبي (نورهاي شمالي) و يا حتي زمين لرزه، هر يك الگوي فروصوتي خاص خود را دارند و برخي از گونههاي حيوانات، قادر به تشخيص اين الگوها هستند. اما اصوات طبيعي، منحصر به اصوات زميني نيست چرا كه اينك اخترفيزيكدانان، موفق به شناسايي و ثبت اصواتي شدهاند كه از اعماق كيهان منتشر ميگردند. هر يك از اين اصوات كيهاني داراي الگوي ارتعاشي خاصي است، برخي همانند يك طنين دامنهدار هستند، برخي مانند صداي قلب، حالت ضرباني دارند و غيره. يكي از شگفتانگيزترين اصواتي كه منشا فرازميني دارد، صوتي است كه از آن با نام «آواي آفرينش» ياد ميشود. اين آواي كيهاني يكي از اسرارآميزترين پديدههاي جهان است. فيزيكدانها دريافتنداند كه در زمان آفرينش جهان، اين آوا، تمامي جهان را در بر گرفت. اين صداي كيهاني، اولين صدايي بود كه در جهان ما طنينانداز شد و هنوز هم پس از گذشت ميلياردها سال، طنين آن در سرتاسر كيهان گسترده است. همانطور كه بيان شد، اين صدا با تمامي اصوات ديگر جهان تفاوت دارد، چرا كه هر صوتي در جهان از منبع خاصي منتشر ميشود و هر چه از منبع مزبور دورتر شويم، صدا را ضعيفتر دريافت خواهيم كرد اما آواي آفرينش، صدايي فراگير و بدون مركز است كه در تمامي هستي گسترده شده و از تمامي نقاط كيهان نيز با شدت يكسان قابل دريافت است. به عبارتي هيچ تفاوتي نميكند كه در كجاي جهان باشيم، چه در زمين و چه در دوردستترين كهكشان ميتوان اين انعكاس كيهاني، اين نخستين صداي جهان را با شدتي يكسان دريافت نمود. اخترفيزيكدانان اين صداي آغازين را «صداي زمينه كيهاني» ناميدهاند. براي بهتر شنيدن اين صدا لازم است از همهمههاي زميني دور شويم و به آسمان برويم. در آنجاست كه بهتر از هر جاي ديگر ميتوان به اين آواي كيهاني گوش سپرد. به همين دليل نيز فيزيكدان ها براي مطالعه اين صداي كيهاني، ماهوارههايي را به فضا ارسال ميكنند تا دقيقتر بتوانند اين آواي اسرارآميز هستي را مطالعه كنند. شواهد علمي حاكي از آن است كه اسرار بسياري در مورد آفرينش جهان در دل اين صدا نهفته است، و حتي اسراري در مورد آنچه پيش از آفرينش به وقوع پيوسته و همين طور اسرار جهانهايي كه در ابعاد ديگر هستي خارج از ابعاد جهان ما پنهان هستند. به طور كلي ميتوان گفت كه صوت، پُلي است مابين جهان دروني و بيروني. ما به كمك صدا در جهان بيروني با همديگر ارتباط برقرار ميكنيم و بدين ترتيب صدا، نقش واسطهاي را مابين ما (جهان دروني ما) در جهان بيروني ايفا ميكند. به عبارتي ميتوان گفت كه صوت، يكي از ابزار ارتباطي ارواحي است كه (به شكل انسان، حيوان و ...) اين جهان را تجربه ميكنند. وقتي آواي يك مرغ غواص در فضاي مه گرفته درياچه طنينانداز ميشود و ما آن را ميشنويم، در واقع درون ماست كه با همديگر ارتباط ميگيرد. بدين ترتيب، آگاهي مرغ غواص در درون ما طنينانداز ميگردد. همين طور وقتي به صداي ريزش آبشار گوش ميدهيم، نوعي ارتباط دروني ما بين ما برقرار ميشود. اهميت صوت در مقوله ارتباط روحي در اين جهان به حدي است كه هنگام برقراري ارتباط روح هستي با روح فردي (زماني كه در حال تجربه اين جهان است) كه مهمترين رويدادي است كه ممكن است در اين جهان به وقوع بپيوندد، غالباً اين ارتباط با حس دروني صدا همراه است، صدايي نظير وزش باد و ... . در واقع ميتوان گفت كه هر صدايي در جهان ما، حامل نوعي آگاهي است. اين آگاهي از هستي و ارتعاشات دروني منبع صدا منتشر ميشود و به همين دليل نيز گوش كردن به اصوات جهان ميتواند سطح آگاهي انسان را تغيير دهد. معلمين باطني با شناخت عميقي كه نسبت به الگوهاي صوتي جهان دارند به خوبي از اين قدرت نهفته در صدا استفاده ميكنند. به عنوان مثال، شمنها با نواختن مستمر طبل ميتوانند سطح آگاهي افراد را از سطح آگاهي معمول به سطوح برتر آگاهي جابه جا كنند. مشابه چنين كاري در معابد تبتي نيز انجام ميگيرد. در واقع به نظر ميرسد كه الگوي انعكاسي صوت، قدرت نفوذ به جهان درون را دارد. در مثال ذكر شده، صداي طبل كه در بدنه بزرگ و تهي آن منعكس ميگردد داراي چنين قابليتي است. معمولاً طبل را با تناوب يكنواخت و فواصل زماني منظم و نه چندان كوتاه (خصوصاً در تبت) به صدا در ميآورند و بدين ترتيب صداي هر ضربه با انعكاس طولاني خود، به خوبي در درون نفوذ ميكند و با تكرار متناوب و طولاني خود (كه بعضاً به بيش از يك شبانه روز نيز ميرسد) منجر به تغيير سطح آگاهي ميگردد. از همين الگوي تناوبي صدا در مانتراها هم استفاده ميشود. اگر به الگوي صوتي مانتراها دقت كنيم ( هر چند شايد معاني آنها را ندانيم و يا اصولاً معاني شناخته شدهاي نداشته باشند)، همين ويژگي تناوبي را به خوبي در همه آنها مشاهده خواهيم كرد: تكرار يكنواخت واژهاي با آهنگ مشخص. به عنوان مثالي ديگر بايد گفت كه از روزگاران كهن، بسياري از معابد را طوري ميساختند كه صدا در درون آن منعكس شود. اين انعكاس، بر ميزان تاثيرگذاري باطني صوت، بسيار موثر است. گورجيف در كتاب مشهور خود با نام «ملاقات با مردان بر جسته » از نوعي مراسم آييني برخي اين توانمندي را داشتند كه با صداي خود، بيشترين انعكاس را در ميان فضاي كوهستان ايجاد كنند و ظهور اين توانمندي، نشانهاي از برتري خواننده بود. نمونه آشناي ديگر استفاده آييني را انعكاس صوت را مي توان در يكي از مساجد زيباي شهر قديمي اصفهان مشاهده كرد. در اين شاهكار معماري، كانون انعكاس در زير گنبد اصلي واقع است و هفت بار انعكاس كامل صوت، نشان دهنده شناخت و تسلط فوقالعاده طراح آن به علوم ظاهري و باطني بوده است. موسيقي نيز نمونه ديگري است از تاثير شگرف صوت بر سطوح باطني انسان. هر چند ريشههاي موسيقي بر ما پوشيده است اما مي دانيم كه موسيقي يكي از كهنترين هنرهاي انساني است كه همواره جزئي از زندگي او بوده و در مراسم آييني تمامي فرهنگها به طور موثري از آن استفاده ميشده است. شايد بتوان گفت كه الگوهاي صوتي در موسيقي اساساً از نوعي الگو و نظم عددي بهره ميگيرند چرا كه در موسيقي، نسبت عددي فركانس اصوات اصلي از قوانين خاصي تبعيت ميكند. بنابراين شايد بتوان ريشههاي موسيقي را در نوعي عرفان عددي و دانش سري اعداد جستجو نمود. گفته ميشود كه فيثاغورث يكي از بنيانگذاران اين عرفان عددي بوده است باز هم از قدرت تاثيرگذاري موسيقي او افسانههايي بر سر زبانهاست. از قدرت صوت و موسيقي حتي در تاثيرگذاري بر حيوانات نيز استفاده ميشود. نمونه جالب آن را ميتوان در يكي از دوردستترين نقاط جهان يعني در ميان صحرانشينان گوبي در مغولستان يافت. زندگي اين صحرانشينان وابسته به شترهايشان است و شترها عملاً بخشي از خانواده محسوب ميشوند. اما در ميان شترها، ويژگي خاص و عجيبي وجود دارد. به عنوان مثال، وقتي شتري به دليلي مثلاً حمله گرگها فرزند كوچكش را از دست ميدهد، از شدت ناراحتي از غذا خوردن اجتناب ميكند كه نهايتاً منجر به مرگ شتر ميشود. اما در ميان اين صحرانشينان، موسيقي داناني وجود دارند (كه تعدادشان بسيار اندك است) كه با قدرت سحرآميز موسيقي، قادر به تغيير حالت دروني شترها هستند و آنها را به زندگي باز ميگردانند. اما گذشته از الگوهاي عددي صوتي (كه به شكل موسيقي متجلي ميشوند)، ويژگيهاي جالب ديگري نيز در مورد صوت وجود دارد. يكي از اين ويژگيها موضوع هم ارتعاشي و هماهنگي صوتي است كه در فيزيك نيز به طور گستردهاي مورد مطالعه قرار گرفته است. فيزيكدانها به اين مسئله پي بردهاند كه هر جسمي در جهان ما داراي مجموعهاي از ارتعاشات طبيعي است. اين ارتعاشات طبيعي در واقع، از مشخصات خاص هر جسم محسوب ميشوند. نكته جالب در اينجاست كه صدايي كه هر جسم ميتواند از خود توليد كند (مثلاً صداي حاصل از ضربه زدن به يك ظرف بلورين)، وابسته به همين ارتعاشات طبيعي آن جسم است. اما جالبتر از همه آن است كه بيشترين ميزان جذب صدا در هر جسم، مربوط به اصواتي است كه با ارتعاشات طبيعي آن جسم، هم آهنگ باشند. به عبارت ديگر، هم آهنگي، مهمترين شرط لازم براي نفوذ صدا به درون اجسام است. در واقع ميتوان گفت كه هم آهنگي صوتي و ارتعاشي شناخته شده در حوزه فيزيك، خود سطحي از تجلي يك هم آهنگي فراگير در هستي است. در حالت وقوع هماهنگي، ميزان انتقال، نفوذ و جذب انرژي از منبع ارتعاش به شخصي دريافت كننده به بيشترين مقدار خود رسيده و ارتباط ميان آنها كامل ميشود. قدرت خارقالعاده كلام نيز نمود ديگري است از اهميت فوقالعاده صوت. وقتي ارتعاشاتي از حوزههاي ظريفتر دروني ما (نظير ارتعاشات ذهني و ...) نيرو ميگيرند، به ارتعاشات صوتي تبديل شده و در جهان بيروني منتشر ميگردند، از قدرت شگفتانگيزي برخوردار هستند، قدرتي مانند قدرت كيمياگري و حتي آفرينندگي... .
اشتراک ویدئو
اشتراک ویدئو
دانلود آهنگ
دانلود اهنگ
آرتیمو
آرتیمو
artimo
artimo
دانلود کلیپ
دانلود کلیپ